نورنیوز- گروه سیاسی: واقعیت این است که بیشتر به نظر میرسد که این تکاپوی دیپلماتیک محصول سیاستی مصری باشد تا درخواست طرفهای دیگر.
اما قاهره از رهگذر این وساطتها در صرافت بازآفرینی نقش و جایگاه تاریخیاش در منطقه و سیاست بینالملل است که دستکم از دو دهه قبل رو به افول بوده است و کشورهای پولدار عربی در خلیج فارس این جایگاه را از آن خود کرده و در واقع مرکز ثقل سیاستورزی عربی از مصر به این منطقه شیفت پیدا کرده و موقعیت قاهره به یک نظارهگر تنزل یافته است.
در این میان، وقتی دوباره ترامپ در می گذشته به خاورمیانه آمد و به سه کشور ثروتمند عربستان، قطر و امارات رفت و دیگر متحد عربی آمریکا یعنی مصر از تور رئیس جمهور آمریکا مستثنی شد، بیشتر به قبای قاهره برخورد. از آن زمان هم تحرکات مصر برای نقشآفرینی در پرونده ایران افزایش یافت.
مصر که همواره درگیر بحرانهای اقتصادی است، با حسرت و اندوه برآمدن جایگاه شیخنشینها در سیاستهای منطقه و بینالملل و تنزل موقعیت منطقهای خود را دنبال میکند و نوعی اینهمانی نیز میان قاهره و تهران در نگاه به این بازیگران وجود دارد که پس از سفر ترامپ به منطقه به وضوح در پوشش خبری و کامنتهای کنشگران رسانهای و سیاسی نزدیک به حکومت دو کشور نمود داشت.
اما تلاش مصر برای وساطت میان تهران با آژانس و آمریکا در حالی است که اساسا هنوز روابط دیپلماتیک معمولی با تهران ندارد و وساطت سلطان عمان نیز به احیای این روابط نینجامید.
با این حال، حجم تماسها و دیدارهای مقامات دو کشور در یک سال اخیر بسیار بیشتر از رایزنی میان دو کشورِ برخوردار از روابطی معمولی است. اما این حجم تماس و دیدار هنوز برگردانی عملی در حد برقراری پرواز مستقیم میان پایتختهای دو کشور یا تورهای گردشگری یا همکاری مشترک برای خلق ائتلاف دیپلماتیک عربی و اسلامی برای توقف نسل کشی در غزه یا حداقل ورود یک کامیون کمکهای غذایی و دارویی هلال احمر ایران از طریق گذرگاه رفح به غزه نداشته است؛ چه رسد به افتتاح سفارت و غیره؛ تازه مصر پس از جنگ 12 روزه علیه ایران و در اوج این نسل کشی قرارداد گازی 35 میلیاردی با اسرائیل امضا کرد و همین خود نشان میدهد جهت سیاست خارجی مصر با وجود تعارفات دیپلماتیکش با تهران به سمتی دیگر است.
واقعیت این است که پرونده احیای روابط فیمابین از اراده و تصمیمگیری دو کشور خارج شده و با موانع منطقهای و بینالمللی مواجه است که قاهره فعلا قادر به دور زدن آنها نیست. از این رو، اساسا خود مصر برای احیای روابطش با ایران نیاز به وساطتِ دیگران برای رفع این موانع دارد.
تا زمان حسنی مبارک، موانع احیای روابط بیشتر دو جانبه بود و در آن زمان چه بسا همین تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی در تهران برای برقراری این مناسبات کافی بود؛ اما اکنون تاثیر این تصمیمگیری دیرهنگام در حکم کأن لم یکن است. این خود کاشف از خللی در امر شناخت، افقبینی استراتژیک و موقعیتسنجی در سیاست خارجی ایران است که فرصتها را به وقت خود نمیبیند و غنمیت نمیشمارد و پاسداشت آنها در وقت سوخته کارایی ندارد. در بحث آشتی با عربستان و مذاکره با آمریکا هم این اتفاق افتاد. در حالی که بهبودی روابط با ریاض میبایست قبل از برجام 2015 در دستور کار قرار میگرفت که تحقق آن در آن هنگام میتوانست جلو خیلی از اتفاقات بعدی را بگیرد. همچنین فرصت مذاکره و توافق پس از این که در دوره بایدن نیز از دست رفت، با دولت ترامپِ عاملِ نابودی برجام تلاش شد که مذاکره و توافقی حاصل شود؛ اما عملا به جنگ ختم شد.
حالا هم که مصر پا به عرصه میانجگیری میان تهران و آمریکا گذاشته؛ پرسش این است که تا چه اندازه امکان موفقیت این وساطت وجود دارد؟ واقعیت این است که دورنمای روشنی برای آن وجود ندارد. اولا دولت مصر در شرایط فعلی فاقد ظرفیت چانهزنی کافی برای یک نقشآفرینی و تاثیرگذاری متوازن بر آمریکا و ایران است تا دو طرف را پای میز مذاکرهای بنشاند و روند دیپلماسی درباره پرونده هستهای را احیا کند، ثانیا در سایه چنین وضعیتی بیشتر به دنبال آن است که بتواند تهران را تحت تاثیر رایزنیهای فشرده، تعارفات دیپلماتیک و وعدههای سرخرمن احیای روابط، دستکم به امتیازاتی به آژانس و ازسرگیری مذاکرات با آمریکا قانع کند تا از این رهگذر قسمی از موقعیت منطقهای خود به ویژه نزد غرب را احیا کند.
کانال تلگرامی گل عنبری